سلام سلام عروسک عروسک با نمک دردونه مامانی فدات بشم الاهی نفس مامان وبابایی شیطونک من حالت چطوره قربونت برم عزیز دلم امروز دوباره میخوام واست بنویسم بازم از رفتنمون به ساری واست بگم فندقکم من خیلی خوشحالم از اینکه میتونم این خاطرات رو واست ثبت کنم تا یه روزی که من نبودم وتو یه مرد کامل شده بودی با خاطرات شیرینت لبخند رو بر لبان زیبایت جاری کنم بگذریم مامانی ما دوباره رفتیم ساری قرار بود جمعه صبح حرکت کنیم اما از اونجایی که بابایی عاشق سکوت شبه وشبها هم جاده خلوت تره جمعه ساعت ٣ شب راهی ساری شدیم بابایی گفت صبحانه بریم کله پاچه بخوریم وبومهن رفتیم واسه خوردن صبحانه شما خواب بودی واز اونجایی هم که کله پاچه واست ...